کارنکارن، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 12 روز سن داره

دفتر خاطرات کارن

یک سالگی کارن

عزیزم بردمت بهداشت واکسنتو از دستت زدن خدارو شکر تب نکردی قدت 75 سانت       وزنت 9/500 یکسال 3روزگی اندازه 2متر را رفتی یکسال و13روزگی 4متر راه میرفتی یکسال و18 روزگی کامل راه میری و دور میزنی ولی هرچند وقت می افتی وقتی چیزی میخوای بدی یا کسی در خونه رو میزنه میگی بیا وقتی جایی میخوای بری میگی اینجا هرجاکه قندمیبینی خودتو میرسونی و میگی گند وقتی خونه کسی میریم دیگه به وسایلا دست نمیزنی مگراینکه خیلی چشمتو گرفته باشه وقتی کسی دعوات میکنه گریه میکنی یکسال و4روزگیت رفتیم مسافرت بانه که مارو کشتی نه تو ماشین طاقت می اوردی نه تو چادر رو حصیرم نمیشستی دوست داشتی بری رو خاکا بشینی اینم یک ...
6 آذر 1391

14 ماهگی کارن

از 14 ماهگی دیگه رسما باباتو بابا صدا میکنی 14ماه و2 روزگی آمپول خوردی ولی گریه نکردی پسر گلم فقط یک نق کوچیک زدی وقتی کار زشتی انجام میدی خودت میدونی و نچ نچ میکنی وبعضی وقت ها هم واسه خودت دست میزنی وقی وسیله ای رو جاشو عوض میکنی میگی ایجا   یعنی اینجا باشه 14ماه و4روزگی یه چیزی به من دادی گفتی بیا...مامان به به ..من      عمو...من میگه بریم مهدکودک میگی بیه از وقتی رفتی مهدکارای بیشتری انجام میدی کلمات بیشتری میگی غذا=به به آم         ددری=دد        بای بای=بابا    عاطفه=عادو     بغل=ببل نی نی...
6 آذر 1391

13 ماهگی کارن

 13ماه و 3روز وقتی عکس نگین رو دیدی با ذوق گفتی نگین .این چیه بعدوقتی گفتم نگین وببوس بوسیدی وبعدراه میرفتی و از دور همه رو میبوسیدی 13 ماه و4 روز وقتی لباس پهن میکردم لباسارو یکی یکی میدادی که پهنشون کنم یاد گرفتی بچه هارو رد میشی میزنی همه بچه ها دیگه ازت میترسن اشک چندتاشونودراوردی همه چا میخوری رژ _پیاز _گوجه فرنگی _سیب زمینی خام و... بااینکه خیلی شلوغی ولی اگه خونه کسی نبرم همه شاکی میشن که چرانیاوردیش دایره لغات کارن بیا=بیا     باز=باز      کارن=کا     کو=کو    اینجا=ایجا    اینا=اینا    اخ=اخ   ...
19 آبان 1391

11ماهگی کارن

پسرگلم بزرگ شده واسه خودش اقا شده 11ماه و2 روزگی یکی از دندونای پایینت  از 4تا دندونی که قراره در بیاد در اومده یه هفته بعدشم دندون کرسی بالا در اومد 11ماه و5 روزگی وقتی بهت میگم این کارو نکن یا بیا بریم خونه میگی نه یا هر چیزی میبینی که میخوای میگی من وقتی اب میخوای میگی آب 8ماه و8 روزگی به توپ میگی ت بعد یه هفته میگفتی اوب به تاب تاب میگی دا به کلاغ پر میگی ب / گاز میگیری مو میکشی  قندونامونو شیشه  گلابو شکوندی همه وسایلارو پرت میکنی وسط خونه 8ماه 7 روزگی فوتوکپی کارت ملیم دستت بود وقتی بهت گفتم عکس مامان کو اول به دیوار نگاه کردی دیدی نیست بعد فوتوکپی رو برگردوندی دیدی  عکسم ...
18 شهريور 1391

10 ماهگی کارن

عزیزم روز به روز داری بزرگ تر میشی و شیرین تر 10 ماه و2 روزت بود که باباتو صدا کردی و گفتی بابابابا 10ماه و4 روزگی وقتی بهت میگم ببعی میگه... تو میگی ق ق 10 ماخ و6 روزگی وقتی میگم جیگر مامان کیه.. با دستات به سینت میزنی یعنی من من 10 ماو 8 روزگی امروز دیگه خیلی شلوغی کردی روغن زرد مامان جونتو ریختی رو فرشش شیر و ابمیوه رو با نی میخوری به عزیزم میگی عز عز بقیشم خارجی میگی  یا میگی ادید / 10 ماه و 13 روزگی دستتو از روی میز بر داشتی وچند لحظه وایستادی 10 ماه 15 روزگی وقتی لقمه از دهنت افتاد ناخود اگاه به افتاد گفتی اف اف 10 ماه و18 روزگی به الله اکبر گفتی ایه یه یه برات ماشین شارژی گرفتیم یک کیفی م...
28 مرداد 1391

9ماهگی کارن

عزیزم از اولین روز 9ماهگیت از مبل وتخت میگیری بلند میشی همچنین 4دست وپا میری 9ماه و7روزگی وقتی سرت به جایی میخوره میگی آخ یا میگم کارن اهههه تو هم میگی اه قربون اون حرف زدنت بشم که ب به اون اسونیو نمیگی بجاش میگی ق به بابا میگی قاقا         به تق تق میگی ق ق         به عمو  میگی اممم     به مامان میگی  ماماـ ام ـ اما از 9ماه و نیم وقتی ناراضی هستی اخم میکنی وقتی غذا رو میبینی باسرت اشاره میکنی که بیاد جلو وای کارن خیلی شلوغ شدی دیگه کسی نمی تونه تو رو نگه داره تمام کشوهارو میریزی بیرون کفش هارو لیس میزنی وسط سفره دراز میکشی...
28 مرداد 1391

اخم های کارن

                                                                                                   ...
11 مرداد 1391